سدنا عزیز ماسدنا عزیز ما، تا این لحظه: 8 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره

عزیزکم داره میاد

2 ماهگی دختر نازم سدنا

سلام نفس مادر...همه ی زندگی من و بابایی هستی نقل شیرینم. ..وای که نمیدونی چقدر خوش خلق شدی اصلا باورم نمیشه که این همون  سدنای چند وقت پیش بود...جون دلم برات بگه 11/13 رفتیم پیش دکتر بصیر برای چک آپ عروسک نازم ماشالله وزنت شده بود 5 کیلو و قدت  58 سانت دکترت میگفت اگر شیر خشک میخوردی انقدر وزن گیری دیگه برات زیاد بود اما چون شیر مامانی رو میخوری ایراد نداره  ولی گفت باید گاهی بهت پستونک بدم ولی من دلم نمیاد هی میک بزنی و چیزی تو دهنت نیاد خداروشکر داری توپولی میشی مامان  جونییییییییییی...واکسنتم زدیم یکم تب کردی اما الان دیگه خوب خوب شدی عشقم امروز هم رفتیم گوش های نازتو سوراخ کردیم عسلکم مبارکت باشههه...دلبندم ...
17 بهمن 1394

40 روزگیت مبارک گل دخترم

سلام عشق مامان...نقل و نباتم...خدا رو صد هزار بار شاکرم از داشتنت، تک تک لحظات من و بابایی رو پر کردی شما، مامان جون چهل روز شد که شما با  منی...دختر نازم خیلی شبها بیتابی و بدقلقی میکنی اما تمام این بی خوابی ها و سختی ها  فدای سرت خوشملم...سدنای نازم 15 دی ماه هم رفتیم چکاپ خداروشکر همه چیز عالی بود و وزن شما شده 4400 و قدت 55 سانت هزار ماشالله...مامان جونی اگه بخوام از کارهات  بگم خیلی خوب صدای مامانی رو میشناسی، همش میخوای لخت و پتی باشی و وقتی عوضت میکنم دیگه دوست نداری ببندمت، شما عاشق سینه  چاک حمومی و جیک نمیزنی دوست داری هی آب بریزم روت خلاصه من خیلی ازت راضی هستم  گل نازم...واسه خنده هاتم که ...
25 دی 1394

فرشته ی نازم زمینی شدنت مبارک

سلام دختر مثل ماهم، بالاخره اومدی پیش مامان عزیزکم... نازگلم شما در تاریخ 94/9/15 در روز یکشنبه ساعت 2:15 بامداد با وزن 3140گرم و قد 51 سانت در یک روز برفی فوق العاده زیبا به دنیا اومدی و  همراه با وجود نازنینت روزی و برکت آوردی....دختر نازم در 5 روزگیت نافت افتاد گلکم، خداروشکر بسیار بسیار آروم و صبور هستی  البته شب دوم در بیمارستان کمی بیتابی کردی اما در کل خیلی آروم و خانومیییییییی، دخترم فقط واسه شیر خوردن بیدار میشی و شکر خدا خیلی  خوب میمی میگیری و شیر میخوری  و امیدوارم همینجوری ادامه بدی دارم تمام تلاشمو میکنم که بتونم توپولیت کنم مامان جون، نقل من شما خیلی وسواس و تمیز هستی تا یکم خودتو خیس میکنی س...
21 آذر 1394

38 هفتگی دخترم

سلام ناز مامان، خوبی جگر گوشه ی مامان و بابا؟ انشالله که خوب و خوش و توپول مو پولی ناز دل مادر،دردونه ی من به امید خدا 14 روز دیگه  روز ملاقات ما و شماست ،مامانی هلاک دیدنتماااااااا گفته باشم واااااای خدا جووونم فرشته نازنینم رو که 9 ماه توی دلم همراه و هم  نفسم بود  رو تو آغوشم میگیرم و بو میکنم، نقل مامان ساک منو شما آماده گوشه ی اتاقتونه انشالله که عجله ای ناچار نشیم برشون داریم و همه چی طبق قرارمون  پیش بره، سلنای  من دیگه چیزی نمونده مامانی، عاشقتممممممم دخترم....مثل همیشه میسپرمت دست خدای بزرگ و مهربون که همیشه همراه من و  شما بوده توی  بدترین لحظاتی که توی بارداریم داش...
1 آذر 1394

پایان 8 ماهگی نقل مامانش

دختر قشنگم سلام...نقل شیرین من....نفس من....حالت خوبه مامانی؟؟؟ دورت بگردم دختر ملوسم.....عزیز مامان به امید خدا ماه 8 رو تموم کردیم و وارد 9 ماهگی شدیم ....هورااااااااا.....ولی میدونی چیه دخترم شما هر 5-4 هفته یکبار مامانیو یه تکون اساسی میدی و توی این هفته که گذشت رفتیم سونو دکتر گفت ضربان قلبت با درجات خفیف از تاکیکاردی  165 bpm مشاهده میشه مامان جون فقط بگم خیلی روز بدی داشتم... منم که نزده میرقصم اینم دیگه نور علی نور شد  خیلی ریختم بهم خیلی روز سختی بود خیلی....وای اصلا ولش کن مامانی به یاد آوردنش منو روانی میکنه خلاصه اینکه من اون روز فهمیدم  جونم به جون شما بستست  و جون باباییتم  به جون ما دو تا.......
8 آبان 1394

سیسیمونی دختر نازم

سلام ناز گلم خوبی مامان جون؟؟؟  عزیزم ببخشید دیر عکسهای سیسمونیتو گذاشتم البته بازم وقت نشد همشو بذارم فقط یه سری جزئی گذاشتم انشالله بعد  ادامه شو میزارم، نازنینم 10 مهر ماه واسه سیسیمونیت جشن گرفتیم همه چی خیلی خوب و عالی بود اما چون نت نداشتم  نتونستم پست بذارم با تاخیر وبتو آپ کردم شرمنده خوشگلم، نفسممممممممم مبارکت باشه مامانی اگر کم و کسری هم هست به خوشگلی  خودت ببخش.خیلی دوستت دارم عسلم.
25 مهر 1394