پایان 8 ماهگی نقل مامانش

دختر قشنگم سلام...نقل شیرین من....نفس من....حالت خوبه مامانی؟؟؟

دورت بگردم دختر ملوسم.....عزیز مامان به امید خدا ماه 8 رو تموم کردیم و وارد 9 ماهگی شدیم ....هورااااااااا.....ولی میدونی چیه دخترم

شما هر 5-4 هفته یکبار مامانیو یه تکون اساسی میدی و توی این هفته که گذشت رفتیم سونو دکتر گفت ضربان قلبت با درجات خفیف از

تاکیکاردی  165 bpm مشاهده میشه مامان جون فقط بگم خیلی روز بدی داشتم... منم که نزده میرقصم اینم دیگه نور علی نور شد 

خیلی ریختم بهم خیلی روز سختی بود خیلی....وای اصلا ولش کن مامانی به یاد آوردنش منو روانی میکنه خلاصه اینکه من اون روز فهمیدم 

جونم به جون شما بستست  و جون باباییتم  به جون ما دو تا....راستی دکتر گفت cephalic هستی و وزن شما 2141 گرم بود خاله ها ماشالله 

یادتون نره...الهی من فدای ستون فقرات بشم که فقط اونو توی سونو دیدم، الان که دارم برات مینویسم حالم خیلی خوبه و شما هم منو چلوندی و

کوبوندی....عزیز دلم هر روز که میگذره توی دلم بزرگ و بزرگتر میشی و من اینو قشنگ حس میکنم  از روی حرکاتت که دیگه میخوای بگی

مامانی جام تنگه ها ولی واسه دلخوشی شما هی تکون میخورم یه موقع نگی دخترم  سرحال نیستا، مامان جون اگه همه چی به امید خدا رو به

روال پیش بره شما 37 روز دیگه تو بغل منی!!!! وای خدا یعنی من راستی راستی مامان شدم؟؟؟؟ واقعا داریم میشیم 3 نفره؟؟؟؟ خدایا بازم از

ته دل دعا میکنم این نعمت رو به همه دوستان منتظرم ارزونی بدار که خیلی هدیه قشنگیه، دل همشونو شاد کن بذار با تکون های جگر گوششون

قند توی دلشون آب بشه...بذار با وسواس تکون بخورن که مبادا نینی شون اذیت بشه...بذار نگرانی های مادرانه داشته باشن که در عین تلخی و

گزندگیش شیرین و جذابه، نازنینم خواهشا همکاری بفرما و همون روزی که باید بیای بغلمون بیا مامانی، جووووووووووووووون     منی   

شمااااااااااااااااااااا.